نمی دانم چه بنویسم
قلبم بیهوده می گردد چه کسی حرف مرا باور می کند
به روی دفترو جز اشک هیچ باقی نیست
اشک روی دفتر می نویسد
ای مهربان ترین چگونه می توان نبودت را باور کرد
انگاه که تو هستی .شادی هست.محبت هست
صفا هست.عشق هست.زیبایی وامید هست
یک جهان لطف و محبت وجود دارد
بگو امروز کجایی
تا به باران بگویم ابرهارا به سرزمین دلت کوچ دهد
تا به نسیم بگویم هر صبح عطر گل نرگس را برایت بیاورد...
نظرات شما عزیزان: